چالش کمپ ترک اعتیاد، برای ما به خاطر بیماری مان متفاوت است. این مسئله ممکن است توسط وسواس و خودمحوری برای ما بیش از حد بزرگ شود، یا ممکن است بیش از دوستان و همسایگان غیر معتاد خود نسبت به آن عکس العمل نشان دهیم.
ما با چالش های جسمی نیز سر و کار داریم که پیامد اعتیادمان هستند، به قول معروف هزینه سنگینی که برای زندگی بد پرداخت می کنیم. اکثر ما در نتیجه نوع زندگی که پشت سر گذاشته ایم دارای بیماری های دیگر نیز هستیم و ممکن است احساس گناه و شرم سد راه تمایل ما برای درمان باشد.
بعضی از ما ضربات روحی، خشونت و مورد سوء استفاده قرار گرفتن را تجربه کرده ایم که اثرات آن مدت ها پس از اینکه از لحاظ ظاهری التیام یافتیم، هنوز ادامه دارد. در جلسات کمپ ترک اعتیاد که بودیم یکی از اعضاء می گفت: آشنا شدن و ایجاد ارتباط با جسمم یک فرآیند آهسته بود.
اضطراب یکی از چالش های پیشرو در کمپ ترک اعتیاد
دریافت هر نوع اطلاعات جدیدی از جسمم برای من اضطراب آور بود. ما به طور مثال در اثر تصادفی شدید، رابطه وحشیانه دعوا و نزاع، جنگ یا زندان دچار صدمات جسمی و روحی شده ایم که هنوز پس از مدت ها از راه های مختلف خود را نشان می دهد و بر زندگی مان تاثیر می گذارد.
بعضی از ما این تجربه ساده ولی عجیب را داشته ایم که انگار زمان را گم کرده ایم، زیرا زمانی که پاک شدیم احساس می کردیم که از یک خواب طولانی بیدار شده ایم. در روزهای اول پاکی در قسمت فیزیکی یا سم زدایی کمپ ترک اعتیاد یکی از اعضاء می گفت: وقتی در آینه نگاه می کنم، پیرزنی را می بینم که دارد به من نگاه می کند و هر بار جا می خورم.
ترس از پیر شدن و عوارض ظاهری بیماران دارای اعتیاد
تا آنجا که به خاطر دارم، آخرین بار که در آینه نگاه کردم به نظر می رسید که تازه زندگی را شروع کرده ام. من هنوز احساس می کنم که یک نوجوان هستم، اما هنگامی که به آینه می نگرم یک مادربزرگ می بینم. برای بعضی از ما امکان مرگ لحظه ای آن قدر ترسناک نیست، که امکان سالخوردگی و پیری برایمان هراسان است.
پاک ماندن برای مدتی طولانی کاملا با سالخوردگی برای ما متفاوت است. بعضی از ما درک می کنیم که در حال پیر شدن هستیم و اندوهناک می شویم. ممکن است مدتی طولانی برای زمان و فرصت هایی که در حین اعتیاد فعال از دست داده ایم، غصه بخوریم.
بعد از اینکه چند سالی پاک بودیم ممکن است احساس مغبون شدن به ما دست دهد. زیرا به طور مثال ممکن است به تازگی پدر یا مادربزرگ شده باشیم و تشخیص دهیم قسمت بزرگی از زندگی فرزندمان را ندیده و از دست داده ایم. ممکن است اصلا متوجه گذشت زمان نشویم، مگر اینکه کسی به ما خاطرنشان کند دوستان و رفقای ما همگی یک نسل از ما جوان تر هستند.
نا امیدی بیماران هنگام ترک اعتیاد
خودمحوری ما همینطور احساس مغبون بودن، یا این فکر که تیپ و قیافه ما چیزی است که می توانیم با آن معامله کنیم یا رویای معتاد گونه مرگ در جوانی و در عین شکوه باعث می شود تا عقیده اجتماعی که باید همیشه جوان و زیبا بود را برای خود بزرگنمایی کنیم.
برخی از ما در مورد این مسئله که از سن و سال ما گذشته که بخواهیم در جوانی بمیریم و انگار قرار است یک عمر طولانی و طبیعی داشته باشیم، احساسات متضادی دارند. زیرا هم احساس سپاسگزاری دارند و هم احساس یاس. ما به خود می گوییم: من خودم را آماده این گونه شرایط نکرده بودم.
بعضی از ما به دنبال این هستیم که در حد توان جوانی خود را حفظ کنیم برای همین خیلی سعی می کنیم تا مراقب لباس پوشیدن و ظاهر خود باشیم تا جوان تر به نظر برسیم. بعضی دیگر از ما برنامه ریزی می کنیم تا آینده ای مطمئن برای خود و فرزندانمان به وجود آوریم.
ایجاد تعادل فکر چالش بزرگ در کمپ ترک اعتیاد
ایجاد تعادل بین بیهودگی و غرور بی مورد، با احترام به نفس، بین بیزاری و تنفر از خود، با خویشتن پذیری برای اکثر ما یک چالش بزرگ است. وقتی که در نهایت تسلیم می شویم، درک می کنیم که سالخوردگی نیز یک سفر است و در واقع می توانیم از آن به عنوان یک ماجرا لذت ببریم.
ما فقط در حال پیر شدن نیستیم، بلکه در حال رشد نیز هستیم. در مقطع شش ماه پاکی بودم و سری به کمپ ترک اعتیاد زدم که در جلسه صبح یکی از اعضاء در مشارکت خود می گفت که: سالخوردگی مسئله خیلی پیچیده ای نیست، فقط نیاز به خویشتن پذیری و پذیرش شرایط جسمی مان دارد.
مانند بسیاری از چیزهای دیگر در بهبودی ، این حرف هم ساده به نظر می رسد، اما برای رسیدن به آن راهی طولانی در پیش است. امکان دارد تمیز دادن تغییراتی که سالخوردگی با وقار به همراه دارد با تغییراتی کارکرد قدم ها به همراه دارد، غیرممکن باشد.
آموزش های روانشناسان و متخصصان کمپ ترک اعتیاد برای روبرو شدن با چالش های ترک اعتیاد
اگرچه ترکیب و آمیخته ای از این دو عالی و قابل توجه است هر قدر که زمان می گذرد و انجمن ما مسن تر می شود متوجه می شویم که اکثر اعضای قدیمی ما بهتر و از لحاظ شخصیت زیباتر می شوند در روحانیت حالتی وجود دارد که بر ظاهر ما پرتو می افکند، نوعی جوانی ابدی و فناپذیر که با وقار و بزرگی خود را به روز می کند.
اگرچه ممکن است از پیر شدن بترسیم اما اکثر ما درمی یابیم که می توانیم آنچه که هستیم را بپذیریم و دوست داشته باشیم حتی با دردها و سختی های آن به قول یکی از اعضاء در کمپ ترک اعتیاد مشارکت میکرد که هر قدر که پیرتر شدم و برای بلند شدن از جای خود بدون این که دستم را روی میز بگذارم بیشتر مشکل پیدا کردم.
به همان نسبت خود را بیشتر پذیرفتم و نسبت به وجود خود احساس امنیت بیشتری کردم می بینم که خیلی جذاب تر از زمانی هستم که پسری جوان و با نشاط بودم چون در کمپ ترک اعتیاد و بخصوص از راهنما و روانشناس خود آموختم که میتوان با شکست های قبلی خود در افکار خود مبارزه کرد و به جلو حرکت کرد، این رویه فکری و روحی با تمرین و ارتباط مداوم با روانشناس و پزشک میتوان استمرار بخشید.