یکی از اعضاء بهبود یافته از کمپ ترک اعتیاد می گفت پس از سال ها راهنمای دیگران بودن در نهایت به این نتیجه رسیدم که نمی توان جلوی کسی که می خواهد کاری انجام دهد را گرفت. مسئله این است که آنها بتوانند به راحتی درباره هدفشان صادقانه با من مشارکت کنند اگر بخواهند از آن مطالبه ای داشته باشم یا برایشان محدودیتی ایجاد کنم آن وقت من هم تبدیل به مانعی خواهم شد که رهجویان برای رسیدن به هدف خود مجبورند دور بزنند.

ما به یکدیگر کمک می کنیم تا بتوانیم شرایطی که می خواهیم درگیر شویم را شفاف ببینیم اما در ضمن به ندای درون خود نیز گوش می کنیم مسئله مهم این نیست که در انتهای کاری موفق شویم یا شکست بخوریم بلکه ایمان ما به این فرآیند مهم است.

یک معتاد در حال بهبودی در کمپ ترک اعتیاد مشارکت می کرد که من چندین سال پاکی داشتم که ناگهان همه چیز فروپاشید ازدواجم به هم خورد کارم را از دست دادم وضع مالی ام بد شد و رابطه ام با فرزندانم دچار فراز و نشیب گردید دیگران به من یادآوری می کردند که هنوز هم یک روز پاک یک روز موفق است.

اما این دیگر برای من کافی به نظر نمی رسید فکر می کردم که آن دارند مرا تحقیر می کنند ، اما من در واقع داشتم برنامه بهبودی را به خوبی کار می کردم من لازم بود که اولویت هایم را جابجا و تنظیم کنم، من هنوز هم مشغول حل مشکلات و جمع آوری به هم ریختگی های گذشته هستم.