دیگر شروط یازدهگانه درمان اعتیاد تاثیر کنترل تخیل در ترک اعتیاد و درمان آن است. با کمپ ترک اعتیاد ازگل همراه باشید تا به ششمین شرط درمان اعتیاد بپردازیم.
از قدرت تخیل و تصور جهت مرهم دادن به آسیبهای روانی و درونی خود استفاده کنیم.
یکی از روشهایی که من برای چندین بار انجام دادم استفاده از قدرت تخیل و تصوره خودم بود. بدین صورت که در جای امن و راحتی به تنهایی مینشستم و یکی از صحنههایی که مرا آزار میداد را مد نظر میآوردم.
مثلاً صحنه همسایهای که از من سوء استفاده جنسی کرده بود، من خوب میدانستم که اگر این همسایه مریض روانی نبود و انسان سالمی بود به هیچ وجه اجازه به خودش نمیداد با بچه بیگناهی مثل من چنان عملی را انجام دهد.
بنابراین در این صحنه جدید در ذهن تصور خودم دو نفر ظاهر میکردم، یکی همسایه بیمار و دیگری همسایه با همان شکل و قیافه ولی سالم و با وجدانی بیدار، در چنین صحنهای همسایه سالم جلوی تجاوز همسایه بیمار را میگیرد. او را به خاطر رفتاری که با من کرده سرزنش میکند، سپس به کرات از من معذرت خواهی میکند.
پس از تکرار چندین جلسه در چندین نوبت مختلف از من تقاضای عفو و بخشش میکند، همسایه سالم تخیلی به من بارها گفت که من سزاوار آرامش هستم و از من دعوت کرد که خشم خود را نسبت به همسایه ناآگاه و بیمار جهت سلامت و بهبودی خودم رها کنم.
او گفت که خود میداند که همسایه بیمار سزاوار بخشش نیست و اگر تصمیم گرفتم او را ببخشم این را جهت سلامت خودم و آرامش خودم انجام میدهم، من فهمیدم که اگر او سالم و آگاه بود به هیچ وجه به خود اجازه نمیداد به بچهای تجاوز کند.
من چند مرتبه همین تمرین را در مورد برادر و پدر و مادرم انجام دادم وقتی در عالم تصور برادر سالم من به برادر ناسالم من انتقاد کرد و به او گفت که رفتارش بسیار زشت و ناپسند بوده و برادر سالم چندین بار در جلوی برادر ناسالم از من معذرت خواهی کرد.
با تیم درمانی کمپ ترک اعتیاد ازگل تماس بگیرید
احساس بهتر درونی و درمان اعتیاد با کنترل تخیل
در درونم احساس بهتری پیدا کردم اگر برادر بزرگ من فهم و آگاهی بیشتری داشت رفتار مهربان و پر از عشق خود را به من و خواهرم در آن زمان نشان داده بود وقتی در عالم تخیل پدر و مادر سالمِ تصوری من از من به خاطر بیتوجهیها و کمبود محبتها چندین بار عذرخواهی کردند بر زخمهای روانی و درونی من مرهمی شد.
پس از مدتها احساس واقعی و خوبی در درونم پیدا شد، احساس کردم که بار سنگینی از پشت من برداشته شده است بعد از مدتها دیگر خشمی در درون خودم نسبت به هیچکس احساس نمیکردم، من و روانشناسم هر دو بر این عقیده بودیم که صلاح و مصلحت من نبود که با برادر پدر و یا مادرم مستقیماً روبرو شوم و رفتارهای غلط گذشتهشان را مطرح کنم و با آنها دردم را مستقیماً عنوان کنم.
از آنها به خاطر رفتار اشتباهشان انتقاد کنم علتش این بود که به احتمال زیاد آنها هنوز در ناآگاهی و جهل خود باقی مانده بودند و من نمیدانستم که اگر با آنها رفتار گذشتهشان را مطرح کنم، آیا به رفتار اشتباه خود اعتراف میکنند و از من معذرت خواهی میکنند، تازه چیزی هم طلبکار من میشوند که این خود باعث زخم درونی بیشتر میشد.
روان مرا بیشتر آزار میداد به همین علت ترجیح دادیم که با آنها مطرح نکنیم ولی خودم روی این مسائل کار کنم اما در مورد همسایه متجاوز برداشت دیگری بود نگرانی من و روانشناسم در این بود که همسایه ممکن است در جایی زندگی کند که دسترسی به بچههای دیگر داشته باشد.
پذیرفتن اتفاقات تلخ به روش کنترل تخیل در درمان اعتیاد
با خبر شدم که او اکنون با خانوادهای زندگی میکند که آنها نیز بچه کوچک دارند و بیم آن میرود که از آنها هم سوء استفاده جنسی کند، به همین دلیل توسط یکی از همسایههای قابل اعتماد آن خانواده را مطلع کردیم که مواظب بچههای خود باشند و رفتار آن مرد را زیر نظر داشته باشند که چنانچه بخواهد خلافی از او سر بزند آنها نگذارند بچهشان به دام بیفتد.
حتی خانهشان را از او جدا کنند و زیر یک سقف با او زندگی نکنند استفاده تخیلی از یک چوب دستی یکی از روشهایی که مرا در راه از بین بردن صحنههای دلخراش و افکار منفی کمک کرد، استفاده تخیلی از یک چوب دستی بود.
بدین ترتیب که در جایی امن و تنها مینشستند و هر بار یکی از صحنههایی که مرا آزار میدادند را در مد نظر میآوردم سپس چند نفس عمیق میکشیدم هوای بیشتری از راه بینی وارد بدنم میکردم و سپس یواش یواش از راه دهانم هوا را به بیرون میفرستادم.
بعد از آن با چوب دستی تخیلییام بارها و بارها بر سر آن صحنهها و افکار منفی میکوبیدم در این حالت چشمهایم را بسته بودم و کاملاً ذهنم در آن صحنهها بود، برای چند دقیقه نفسهای عمیق میکشیدم و در ذهنم صحنههای دردناک را نابود میکردم که دیگر قدرت آزار دادن مرا نداشته باشند.
بدین ترتیب بود که بصورت مدام روی افکارم متمرکز و کنترل کردم البته نباید از ارتباط با مشاوره و روانشناس و دوستان بهبودی غافل بود چون همه ی این افراد به من تکنیک های مختلفی در این مسیر یاد آوری و نشان دادند تا بتوانم خودم را بهتر پیدا کنم .