درمان اعتیاد با برنامه ریزی شرط دهم از شروط یازدهگانه درمان اعتیاد است که در این مطلب به آن اشاره میکنیم.
یک شغل مورد علاقه برای خود پیداکنیم و یا دست کم برنامه معنی دار روزانه داشته باشیم.
وقتی مواد استفاده میکردم و دیگر لذتی برایم نداشت، گهگاهی به فکر میافتادم که مواد را ترک کنم و شغلی برای خودم پیدا کنم. اما نمیدانستم چه شغلی، من هیچ شغلی را یاد نگرفته بودم و فقط مدرک دیپلم داشتم، این باعث میشد که همچنان بدون هدف زندگی کنم و بعد هم که اعتیاد را ترک کردم.
خطر لغزش برایم بود، تا اینکه چیزی به ذهنم رسید، با خود گفتم که علاقه من به کار کردن با دست و مغزم است، در عین حال میدیدم که کارهای برقی ولوله کشی درآمد خوبی دارند. با خود عهد کردم که با افراد سرشناسی که در زمینه ساختمانی کار میکنند، تماس بگیرم و حتی داوطلبانه برای مدتی برایشان کار کنم.
درمان اعتیاد با جلسات مشاوره فردی و گروهی
پس از اینکه چندین مدت از شروع درمان من گذشت، چندین جلسه مشاوره فردی و گروهی که در این جلسات برنامه ریزی روزانه برای درمان اعتیاد دریافت کرده بودم، با مشاورم جهت پیدا کردن شغل مشورت کردم به او گفتم که احساس میکنم. آمادگی کافی برای کار کردن به طور نیمه وقت پیدا کردهام او هم مشوق من در این امر شد (باید شرایط هر فرد را کاملا بررسی کرد که آیا آمادگی برای کار کردن دارد یا خیر اگر ندارد، در زمان دیگری باز این ارزیابی را انجام داد).
هر روز به یکی از این شرکتهای ساختمانی مراجعه میکردم که کاری پیدا کنم، حتی اگر برای مدتی حکم داوطلبانه داشته باشد. بعد از چند بار جواب رد شنیدن از چند نفر هر بار که رد میشدم، خودم را دلداری میدادم و میگفتم که من فقط یک شغل میخواهم که ایمان دارم دیر یا زود آن را به دست میآورم.
بالاخره یک نفر با انصاف و خیرخواه خواهش مرا پذیرفت. من میدانستم که چنانچه ناامید نشوم و هر روز با نیت خوب و با لبخند دنبال کار بگردم کار را پیدا میکنم.
هدفمند کردن زندگی و ایجاد یک برنامه ریزی منظم برای پاک ماندن از اعتیاد.
این استاد خوش قلب مرا مثل فرزند خود مورد عنایت قرار داد. به او گفتم که بیشتر از قسمت تخصصی مثل لوله کشی و برق خوشم میآید. هر روز قسمتی از کار را به من نشان میداد، من با ذوق و شوق به حرکت دستهایش و توضیحاتش گوش میکردم.
پس از شش ماه کم کم احساس میکردم که خیلی چیزها یاد گرفتم. استادم گرچه در کل مرد خورد ولی گاه عصبانی میشد، من خونسردی خود را حفظ میکردم چون میخواستم در کارم موفق شوم و مسیرم را پیدا کنم. در فرصت مناسب رفتارش را به آرامی مطرح میکردم، او پوزش میطلبید استادم از پیشرفت کارم بسیار راضی بود.
درمان اعتیاد با برنامه ریزی روزانه میتواند نقش برنامه ریزی را برای هدف های زندگی پر رنگ تر کند.
من انسانی جدی هستم و کارم را خیلی جدی گرفتم در حالی که در ماههای اول پول کمی میگرفتم، ولی پس از گذشت چند ماه استادم حقوق مرا بالا برد، حالا میتوانستم به جمشید کرایه خانهاش را بپردازم. کلیه مخارجم را خود از درآمدم تامین کنم احساس بسیار خوبی میکردم، که از راه درست و با شرافت پول در میآوردم.
کارم کم کم بالا گرفت به طوری که میتوانستم لوله کشی و برق کل ساختمان را انجام دهم. پس از دو سال شروع کردم به گرفتن کارهای متفرقه برقی در کنار کاری که برای استادم انجام میدادم. با او این فرصت را در میان میگذاشتم، او به من پیشنهاد کرد که به طور نیمه وقت برای او کار کنم. بقیه اوقات برای خودم در آمد کارهای متفرقه بیش از حقوقی بود که استادم به من میداد.
درمان اعتیاد با برنامه ریزی کنترل احساس و حفظ آرامش
هنگام کار کردن مراقب بودم که خودم را در آرامش قرار دهم. به خود یادآوری میکردم که سلامت بدنی و روانی من از همه چیز بالاتر است. هیچ چیز نباید مرا از کوره به در ببرد حتی اگر کسی تحقیری کرد، من واکنش به خرج نمیدهم و از طریق عقل و منطق در حالی که آرامشم را حفظ میکنم عمل خواهم کرد.
هنگام رفتن یا برگشتن از سر کار اگر رانندهای ملاحظه نمیکرد و یا ویراژ میداد و من اعصابی میشدم، اما خودم کنترل میکردم و به خودم میگفتم که این شخص از آگاهی و فهم کم برخورد دار است.
درمان اعتیاد با برنامه ریزی و مدیریت افکار
پس از گذشت سه سال من به طور تمام وقت برای خودم کار میکردم، حتی دو نفر را هم برای کمک کردن به کارم استخدام کردم. از آن پس از شرایط خوب مالی و کاری برخوردار شدم، به فکر ازدواج و خرید خانه افتادم زندگیم به کلی دگرگون شد.
لازم به ذکر است در طول مدت این ۳ سال من مرتب به جلسات گروهی در کمپ ترک اعتیاد میرفتم و سعی کردم ارتباطم را با دوستان بهبودی و راهنما و درمانگرم (روانشناس) حفظ کنم، تا بتوانم در شرایط حساس روحی و ناملایمات رفتاری مردم جامعه خود و افکارم را مدیریت کنم.